English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (7679 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to miss fire U کامیاب نشدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to show f. U تسلیم نشدن رام نشدن
successful U کامیاب
throve U کامیاب شد
prosperous U کامیاب
succeeder U کامیاب
palmy U برجسته کامیاب
towardly U کامیاب نرم
succeeds U کامیاب شدن
succeeded U کامیاب شدن
succeed U کامیاب شدن
speeding U کامیاب بودن
to come through U کامیاب شدن
to pull through U کامیاب شدن
speeds U کامیاب بودن
speed U کامیاب بودن
he had no success U کامیاب یاموفق نشد
to get away with U درهرکوششی کامیاب شدن
to make a hand of anything U درکاری کامیاب شدن
thriving U رونق یافتن کامیاب شدن
god speed you U کامیاب شوید موفق باشید
to make one's U در کار خود کامیاب شدن
thrives U رونق یافتن کامیاب شدن
thrived U رونق یافتن کامیاب شدن
thrive U رونق یافتن کامیاب شدن
prospering U کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospers U کامیاب شدن پیشرفت کردن
prosper U کامیاب شدن پیشرفت کردن
prospered U کامیاب شدن پیشرفت کردن
the same shall succeed U انانی که شکیبایی دارندهمان ها کامیاب خواهند شد
he prospered in his business U در کار خود کامیاب شد کارش رونق گرفت
he is sanguine of success U خوش بین یادلگرم است که کامیاب خواهد شد
to keep up one's spirits U دلسرد نشدن
unsay U گفته نشدن
to get out of the way U مانه نشدن
to go wrong U موفق نشدن
fall short (of one's expectations) <idiom> U موفق نشدن
to put by U تسلیم نشدن
to miss plant U سبز نشدن
hold the line <idiom> U تسلیم نشدن
excluding U شامل نشدن
to fall through U موفق نشدن
disallowing U قائل نشدن
disallowed U قائل نشدن
disallow U قائل نشدن
disallows U قائل نشدن
resist temptation U وسوسه نشدن
underdraw U کشیده نشدن زه تا اخر
take off (time) <idiom> U سرکار حاضر نشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U باز هم متوجه نشدن
keep one's head U دست پاچه نشدن
keep cold U دست پاچه نشدن
exclude U شامل نشدن یا جداشدن
excludes U شامل نشدن یا جداشدن
exclusion U عمل شامل نشدن
to keep one's hair on U دست پاچه نشدن
to keep ones he U دست پاچه نشدن
to keep cold U دست پاچه نشدن
to keep ones hair on U دست پاچه نشدن
keep one's hair on U دست پاچه نشدن
blackouts U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
expostfacto U عطف به ماسبق نشدن قانون
to meet with a repulse U پذیرفته نشدن پاسخ رد شنیدن
to f. in the pan U باوجودجوشش وکوشش موفق نشدن
to collapse U موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
blackout U پخش نشدن مسابقه ازتلویزیون
throw up one's hands <idiom> U توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
leakages U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
leakage U مقدارمالیاتی که به علت خرج نشدن درامد در کشور
impenitence U سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
To keep one s distmce from some one . U از کسی فاصله گرفتن ( زیاد صمیمی نشدن )
fails U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
failed U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
fail U عمل نکردن موفق نشدن شکست خوردن بد کار کردن
ratchet effect U اثر چرخش دهنده مصرف بالا و استانداردبالای زندگی باسانی عوض نشدن
misses U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
miss U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
missed U موفق نشدن عدم اصابت گلوله به هدف خطای گلوله
to strike oil U کامیاب شدن موفق شدن
lanolin U لانولین [ماده چربی موجود در سطح الیاف پشم که در صورت شسته نشدن حالت انعطاف پذیری و درخشندگی به فرش های پشمی می بخشد.]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com